هروقت بخواهند با خودي معامله كنند يا قوم و خويشها بخواهند با هم وصلت كنند و سودي در ميان باشد كه به جيب خودي برود اين مثل را ميزنند كه قصهاي دارد.
روزي، روزگاري شاهعباس كبير در لباس درويشي به يك شهري سفر ميكند. زني را ميبيند و عاشق او ميشود و او را به زني ميگيرد. بعد از مدتي كه از هم جدا ميشوند زن ميگويد: «شوهر عزيزم تو كه از من بدون هيچ نشانهاي ...
|