اين مثل در رابطه با كساني به كار مي رود كه بي سواد صرف هستند، معرفت ندارند و خلاصه قوه در اكه و تشخيص آنها تا آن اندازه ضعيف است كه حتي دو كلمه ساده هر و بر را كه شبانان مي شناسند و محل به كار بردن آن دو را نيز مي دانند از هم تميز نمي دهند.
صداي هر براي طلبيدن و خواندن گوسپندان است و صداي بر با لهجه و آهنگ مخصوصي كه فقط شبانان مي توانند ادا كنند براي دور كردن و به جلو راندن گوشپندان به كار مي رود.
چوپانان ورزيده و كار كشته به تمام صداهاي چوپاني واقف هستند ولي دو صداي هر و بر را هر چوپان تازه كار و مبتدي هم مي داند و بايد بداند زيرا هر و بر در واقع الفباي اصطلاحات چوپاني است و فرا گرفتن آن حتي براي بچه چوپانها نيز اشكال و دشواري ندارد.
پس در اين صورت اگر كسي هيچ نداند به مثابه چوپاني است كه از فرط بي شعوري و بي استعدادي هر را از بر تميز ندهد. به همين جهت عبارت بالا كه بدواً در منطقه غرب متداول بوده رفته رفته در سراسر ايران مصطلح گرديده در ادبيات ايران نيز رسوخ پيدا كرده است چنان كه باباطاهر گويد:
خوشا آنانكه هر از بر ندانند
نه حرفي در نويسند و نه خوانند
|