مرد كه هيچگاه ثمربخشي محض را باور نداشت، بيپرداختن به كاري سودمند غرقه در خيالاتي بود غريب. تنديسهايي كوچك ميساخت: مردان و زنان، برجها و باروها و سفالينههايي آذين شده با صدفهاي دريايي. نقاشي نيز ميكرد و بدينسان وقت را به كارهايي تباه ميكرد كه بيثمر مينمود و بيحاصل. بارها عهد كرده بود كه خيالات را از سر بيرون كند، اما آنها در ذهنش خانه كرده بودند.
برخي از شاگردها بندرت لاي كتابي را ميگشايند و ...
|