جستجو براي:  در 
صفحه کلید فارسی
پ 1 2 3 4 5 6 7 8 9 0 Back Space
ض ص ث ق ف غ ع ه خ ح ج چ
ش س ي ب ل ا ت ن م ك گ
ظ ط ز ر ذ د ء و . , ژ
       جستجوی پیشرفته کتاب
  01/03/1403
نویسندگان   ناشران   بانک کتاب   فروشگاه
 
 
مدیریت مقالات > ضرب المثل

تو بدم ـ بمير و بدم
گروه: ضرب المثل

پسري را به آهنگري بردند تا شاگردي كند، استاد گفت: «دم آهنگري را بدم!» شاگرد مدتي استاده، دم را ديد، خسته شد؛ گفت: «استاد اجازه ميدي بنشينم و بدمم؟» استاد گفت: «بنشين»

باز مدتي دميد و خسته شد، گفت: «استاد! اجازه ميدي دراز بكشم و بدمم!» گفت: «دراز بكش و بدم»؛ بعد از مدتي باز خسته شد؛ گفت: «استاد اجازه ميدي بخوابم و بدمم؟»

استاد گفت: «تو بدم، بمير و بدم».

از كوره در رفت
از ريش به سبيل پيوند مي كند
از دماغ فيل افتاد
از خجالت آب شد
از ترس عقرب جراره به مار...
از بيخ عرب شد
شما هم شهر آباد كن نيستيد
از آسمان افتاد
احساس بالاتر از دليل است
آنكه شتر رابه پشت بام برد...
چيزي كه عيان است ...
آمدند و كندند و ...
آفتابي شد
آش شله قلمكار
آبشان از يك جوي نمي رود
آب زير كاه
آب حيات نوشيد
آب پاكي روي دستش ريخت
آب از سرچشمه گل آلود است
صد رحمت به كفن دزد اولي

<<  11  12  13  [14]  15  16  17  18  19        اولین صفحه   صفحه قبلی   صفحه بعدی   آخرین صفحه
فهرست از 261 تا 280 از مجموع 380 مورد

راهنماي سايت
كتاب
مقالات
پيش از مرگ بايد خواند
گزارشات
جان کلام
نقد و ادبيات
تاريخ سينما
شاهنامه خوانی
داستان های کوتاه
امثال و ادبيات كهن
افسانه ها و فرهنگ توده
آی کتاب پلی است بین پدیدآورندگان
کتاب و خوانندگان آثارشان
پیگیری و سفارش تلفنی
88140837