مهمانانى كه وارد اين محل مى شوند بايد از همان بدو ورود لباس هاى رسمى شان را با لباس هاى سنتى ژاپنى يا لباس هاى عجيب و غريب و كلاه گيس هاى مختلف عوض كنند. آنها با تعويض لباس ها از شكل همديگر به خنده مى افتند و شروع مى كنند به انجام دادن دلقك بازى هايى كه بيشتر بخندند و همديگر را بخندانند. سپس شام مى خورند و دوباره لباس هاى رسمى شان را مى پوشند و با نشاط راه خانه شان را در پيش مى گيرند. اين برنامه اى است كه آنها آخر هر هفته براى خود تدارك مى بينند. مهمانان اين محل، نوجوانانى كه مى خواهند سرگرم شوند يا افراد بيكارى كه مى خواهند وقت گذرانى كنند، نيستند بلكه آنها از مديران شركت هاى ژاپنى در كشور خودشان هستند كه براى رهايى از استرس شديد كار و گرفتار نشدن در فرسودگى شغلى به اين وسيله خود را تخليه مى كنند تا هفته جديدى را آغاز كنند وگرنه كار زياد مى تواند آنها را دچار مشكلات روانى زياد كند. هندى ها هم روش خاص خود را براى جلوگيرى از فرسودگى شغلى دارند. به اين ترتيب كه هر صبح پيش از رفتن به محل كار به مكانى مى روند كه عده زيادى در آن جمع شده اند و همگى با اين هدف به اين مكان آمده اند كه تا مى توانند بخندند؛ چراكه هندى ها به تأثير خنده براى جلوگيرى از استرس و فرسودگى شغلى اعتقاد زيادى دارند. اينها تنها نمونه هايى از روش هايى هستند كه مردم كشورهاى مختلف بويژه شهرنشينان براى جلوگيرى از فرسودگى شغلى به كار مى بندند. تعداد بيشمارى از روش ها و چند برابر آن كتاب هايى براى جلوگيرى از فرسودگى شغلى و عوارض جسمانى و روانى ناشى از آن در سراسر جهان به وجود آمده است تا نيروى كار بانشاط بتواند به فعاليت ادامه دهد. اما ظاهراً در كشور ما در محيط هاى كار چندان به اين موضوع اهميتى داده نمى شود. نه خود نيروى كار راه حل مشكل خود را مى داند و تلاشى براى رهايى خود از اين وضعيت مى كند و نه مديران چندان با اين پديده و روش هاى مهار آن آشنا هستند و يا آن را جدى مى گيرند. اين در حالى است كه فرسودگى شغلى در شهرهاى بزرگ كشور ما بويژه در شهر تهران پديده رايجى محسوب مى شود. ما با افراد زيادى مواجه مى شويم كه از بى انگيزگى، خستگى دائمى، دردهاى عضلانى، نداشتن انرژى براى كار كردن، بى علاقگى و حتى بيزارى از شغل و گير افتادن در محيط كار، احساس درماندگى و بى ثمر بودن در محيط كار صحبت مى كنند. نكته نگران كننده تر اين است كه تبعات فرسودگى شغلى هم تنها به خود اين افراد محدود نمى شود بلكه محيط كار و خانواده آنها را نيز تحت تأثير قرار مى دهد. مديرى كه نيروى كارش دچار چنين وضعيتى شده است، بايد از اين بابت بسيار نگران شود. البته اگر خود مدير هم دچار فرسودگى شغلى نشده باشد! چراكه كسانى كه دچار فرسودگى شغلى مى شوند، تحريك پذير و پرخاشگر مى شوند، به مديرانشان بى اعتماد مى شوند و بناى ناسازگارى با آنها و ساير همكارانشان را مى گذارند، به همه بى اعتمادند و قادر نيستند كارشان را به خوبى انجام دهند. همچنين خواسته هاى ارباب رجوع را پشت گوش مى اندازند و با آنها درست رفتار نمى كنند و حتى رفتارشان خشن است، غيبتشان از محل كار افزايش مى يابد و مدام در فكر فرار از محيط كار، ترك كار و يا فرارسيدن دوره بازنشستگى هستند و از همه بدتر اين كه احساس خود را به همكاران ديگر نيز منتقل مى كنند. اين قبيل رفتارها بهره ورى را پائين مى آورد، به وجهه بنگاه هاى اقتصادى در نزد مردم ضربه مى زند، مشتريان را فرارى مى دهد و ارباب رجوع را آزرده مى كند و در آنها نارضايتى به وجود مى آورد.
|