آگاه باش اي پسر كه هيچ چيز نيست از بودني و نابودني و شايد بُوَد كه آن شناخته مردم نگشت چنانكه اوست، جز آفريدگار جل جلاله كه شناخت را در و راه نيست و جزو همه شناخته گشت چه شناسنده خداي آنگه باشي كه ناشناش شوي و مثال شناخته چون منقوش است و شناسنده نقاش و گمان نقش، تا در منقوش قبول نقش، نباشد هيچ نقاش بر وي نقش نكند؛ نه بيني كه چون موم نقش پذيرتر از ...
|