خلاقيت و نبوغ را دانشگاه به كسى نمى دهد. شايد يك استاد دانشگاه در بيداركردن نبوغ كسى يا شكوفايى يك استعداد نقش داشته باشد.با اين حال استادان دانشگاه كمتر پيش آمده كه نويسنده بزرگى بشوند. البته مى دانيد اغلب استادان دانشگاه به شكل سنتى ادبيات معاصر را قبول نداشتند و هنوز هم ندارند وگرنه ادبيات معاصر فارسى خيلى خوب شده و كم كم به زبان هاى اروپايى هم ترجمه شده و مى شوند.ايرانيان خارج از كشور هم خودشان آثار مستقلى كه تجلى فرهنگ ايران است، در يك شرايط ويژه خلق مى كنند.
دانشگاه هاى ايران در عرصه اى كه مى توانستندتأثيرگذار باشند، آموزش نقد ادبى و نقد خلاق است، نقد ادبى يك علم است كه با آموزش و تربيت فكرى حاصل مى شود. اما در اين عرصه هم دانشگاه ها ناتوان بودند.
امروز غالباً زبان فارسى بر مبناى لهجه تهرانى به عنوان زبان معيار شناخته مى شود. ارزيابى شما از زبان معيار چيست واقعيت امر اين است كه هنوز بر سر تعيين زبان معيار حرف و حديث فراوان است. يعنى زبان تهرانى به دو صورت مطرح است.يك نوع زبان تهرانى متعلق به جنوب تهران است كه گرامر و قانون واژگان مخصوص به خودش را دارد. استادى چك در اين زمينه دست به تحقيق و پژوهش جالبى زده كه منحصر به فرد و فوق العاده است. متأسفانه اين تحقيقات به زبان چكسلواكى چاپ شده است. آنچه كه در اين كتاب آمده چكيده زبان فارسى به لهجه تهرانى است. اين البته زبان فارسى معيار نيست. زبان معيار زبانى است كه قشر روشنفكر اجتماع و افراد فرهيخته از آن استفاده مى كنند. اين زبان براساس آثار كلاسيك فارسى مانند آثار سعدى از جمله گلستان يا سمك عيار و امثال آن تعيين مى شود. به اعتقاد من هنوز بايد روى زبان معيار كار كرد. در بررسى ادبيات معاصر امروز رمان هاى عامه پسند جايگاه خاصى پيدا كرده و نويسندگان زيادى هم به نوشتن اينگونه آثار روى آوردند. اينگونه ادبيات به لحاظ جامعه شناسى و روان شناختى هنوز مورد توجه منتقدان و پژوهشگران قرار نگرفته، ارزيابى شما از اين گونه آثار چيست متأسفانه جامعه شناسان و پژوهشگران ادبيات معاصر در زمينه جامعه شناسى ادبيات كار نكرده اند. آنطور كه در غرب روى آثار و رمان هاى برجسته كار كرده اند و نقش اينگونه آثار را در تحولات جامعه نشان داده اند. حتى شايد مبالغه باشد كه مى گويند انسان در آثار اين دسته از نويسندگان بيش از آنچه كه در تاريخ آمده، بهره مى برد. متأسفانه در ايران در زمينه جامعه شناسى ادبيات هيچ كارى صورت نگرفته است. جامعه شناسى ايران هنوز بيشتر مايه هاى اروپايى دارد و بومى نشده است. بيشتر به يك سلسله موازين كلى كلاسيك مى پردازد اما نمى آيد درباره ادبيات فارسى كار كند.
شما كه در فلسفه هنر مطالعات فراوان داريد و در اين رشته تحصيل كرده ايد چرا به فلسفه هنر نمى پردازيد چون اين رشته هنوز تازه است و شناخته نشده است ما به كمك وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى دو عنوان مجله به نام «زيباشناخت» و «فصلنامه هنر» منتشر مى كنيم كه در ده دوازده سال اخير كمك فراوانى به هنر و فلسفه هنر كرده كه اين رشته در بين اهل قلم مطرح شود. دانشگاه هنر هم در همين زمان تقويت شده و هر دانشگاهى هم فلسفه هنر را تدريس مى كند. اين رشته در ايران خيلى نو و تازه است. البته خانم جبلى «زيباشناسى هنر» از هگل را ترجمه كرده كه در بخشى البته اشكالاتى دارد. اما همين كه چنين اثرى را ترجمه كرده و آن را در دسترس مخاطبان قرار داده، جاى قدردانى است.
|