در آشفته بازاري كه سرنوشت چاپ و نشر كتاب و همچنين فرهنگ كتابخواني ما را كتاب هاي شبه عرفاني وارداتي آمريكاي جنوبي تعيين مي كنند و كتاب هاي داستاني- تخيلي غربي با ترجمه هاي مختلف و شمارگان پنجاه هزاري كه به چاب هاي دهم و يازدهم مي رسند و بي هيچ هماوردي در ميدان خاموش ادبيات ايران ترك تازي مي كنند و عموما هم ذائقه علاقه مندان به كتاب و كتابخواني را تا سطح تصاوير و اتفاق هاي صرفاً جالب و عجيب و غريب پايين مي آورند، چاپ كتاب هاي عميق و جدي كه مستقيماً با روحيه قومي و ملي ايراني سروكار دارند، جسارت و شهامتي ستودني و قابل توجه مي طلبد. يكي از اين كتاب ها كه توسط انتشارات ترفند در 232 صفحه به چاپ رسيده و به عنوان برگزيده ي كتاب سال دانشجويي در سال 85 انتخاب گرديده است، كتاب ” روان انساني در حماسه هاي ايراني“ نوشته آرش اكبري مفاخر مي باشد. اين كتاب همان طور كه از نامش پيداست، درصدد شناخت و شناساندن ساختار وجودي انسان در ادبيات باستان و بازتاب و تأثير آن در متون و نوشته هاي پس از خود مي باشد. كتاب در كل به دو پاره مفهومي به نام هاي ”روان و انسان“ و ”روان پهلوانان در حماسه هاي ايراني“ تقسيم شده كه هر پاره در چهار بخش به صورت جزئي بررسي و تحليل شده است. نويسنده پس از طرح موضوعاتي چون روان و تن و بررسي ادوار چهارگانه آفرينش كه به گمان او دوره آرماني اساطير ايراني است، به تحليل انسان ايراني، ساختار انسان و روان انسان در انديشه مينويي مي پردازد. الگوهاي شخصيتي كه او براي بررسي روان اساطيري برگزيده، عبارتند از: آرش كمانگير، گرشاسب، بانو گشسپ و سياوش. براي مثال، هنگام بازكاوي روان آرش، پس از اينكه ريشه اسطوره اي او را در پيوند با گاو مرزنما از متون پهلوي استخراج مي3كند، با نگاهي به ”اوستا“ و ”ريگ ودا“ به بررسي سرچشمه هاي باران آوري آرش در اين متون مي پردازد و علاوه بر اين پيوند, او و باران را در متوني مانند بندهشن، گزيده هاي زاد اسپرم و مينوي خرد جستجو كرده و در نهايت با گريز به ادبيات فارسي و مقايسه آرش و ”زوتهماسب“ به اين نتيجه مي رسد كه ”زو“ در اين مورد دگرگون شده آرش است. همان طور كه گفته شد، نويسنده در اين كتاب در پي يافتن ريشه رفتار و كنش هاي نام آوراني چون آرش، سياوش، بانوگشسب و گرشاسب است تا به اين بهانه پلي بزند بين آنچه بيانگر پيدايش خير و شر در دوره هاي ابتدايي آفرينش است و آنچه تحت عنوان نيروهاي اهورايي و اهريمني يا همان خير و شر در ادبيات حماسي ما نام گذاري شده اند, و اين يعني كنكاش در ساختار وجودي انسان ايراني و آنچه پيش از تن او وجود داشته؛ يعني ”روان“.
|
|