عبارت مثلي بالا در مورد افراد فريب خورده به كار مي رود . كسي كه به علت عدم توجه يا سادگي مرتكب اشتباه و متحمل زيان و ضرر شود در اصطلاح عامه گفته مي شود : كلاه سرش رفت و يا به عبارت ديگر كلاه سرش گذاشتند . چون ميزان فريب خوردگي زياد باشد صفت گشاد را هم اضافه كرده مي گويند : كلاه گشادي سرش رفت .
در ادوار قديميه يكي از انوع مجازاتها اين بوده است كه به مقصر لباس ناموزون مي پوشانيدند و كلاه دودي مضحكي بر سرش مي گذاشتند آن گاه وي را پياده يا سواره و گاهي به طور وارونه بر مركوب دوره مي گردانيدند تا مردم از آن وضع مضحك و توهين آميز عبرت گيرند ودست به اعمال ناشايست نزنند .
يك وقتي مقصود اين بود كه مقصر را فقط تحقير و تخفيف كنند تا به مقام و منزلتش غره نشود . در اين صورت لباس وارونه و كلاه ناموزون براي تنبيه و مجازاتش كفايت مي كرد اما چنانچه گناه مقصر به ميزاني بود كه لازم مي آمد عبرت الناظرين شود در چنين مورد قبل از آنكه مجازات نهايي را اعمال كنند لباس عجيب و غريب بر تنش مي پوشانيدند و كلاه گشادي كه از آن زنگوله و دم روباه بسياري آويخته بودند محتسبان بر سرش مي گذاشتند تا در ميان جمعيت كه در حين دوره گرداني مقصر ازدحام مي كردند كاملاً شناخته شده مورد ملامت و سخريه واقع شود .
چون افرا فريب خورده در نزد دوستان و همكاران به علت سادگي و ساده لوحي زود شناخته مي شوند لذا ضرب المثل بالا را در مورد آنان به كار مي برند .وقتي ميزان فريب خودگي زياد باشد صفت گشاد راهم به كلاه داده و مي گويند : در اين معامله كلاه گشادي سرش رفته است .
|